Lowlands-L Anniversary Celebration

Frontpage
The Project

Language lists
Languages
Talen
Sprachen
Sprog
Lenguajes
Linguagens
Langues
Языки
Bahasa-bahasa
语言,方言,士话
語言,方言,士話
言語と方言
Languages A–Z
Language Groups
Audio Files
Language information
Wish list

About Lowlands
Beginnings
Reflections
Meet Lowlanders!
Project Team
Contact
Site map
Offline Resources
Gallery
History
Traditions
The Crypt
Travels
Language Tips
Members’ Links
Facebook
Lowlands Shops
  · Canada
  · Deutschland
  · France
  · 日本 Japan
  · United Kingdom
  · United States
Recommended now!

What's new?

Guests...
Please click here to leave an anniversary message (in any language you choose). You do not need to be a member of Lowlands-L to do so. In fact, we would be more than thrilled to receive messages from anyone.
Click here to read what others have written so far.

About the story
What’s with this “Wren” thing?
   The oldest extant version of the fable we are presenting here appeared in 1913 in the first volume of a two-volume anthology of Low Saxon folktales (Plattdeutsche Volksmärchen “Low German Folktales”) collected by Wilhelm Wisser (1843–1935). Read more ...

ﭘﺎﺭﺳﯽ · ﻓﺎﺭﺳﯽ (Fārsī · Pārsī)
Fārsī · Pārsī

Farsi (Modern Persian)


Listen to this translation narrated with native pronunciation:

[Download mp3]

Translation and Narration: Parvāne Edrāki ‘Ashq-Ābādi (پروانه ادراکی عشق‌آبادی)

Location: Seattle, Washington, USA; originally Tehran, Iran

Word Processing: Reinhard F. Hahn

Language information: [Click]Click here for different versions. >




ســســك

آشيانه سسك در آلونک ارابه بود. زماني که والدین آن سسک پرواز کرده ورفته بودند. انها میحوا ستند دانه و خوراک برای بچه های .توی آشیانه پیدا کنند، و آنها پرندحای کوچک خودرا کاملاً تنحا گذأشتند

.بعد از مدتی پدر سسك بخانه برگشت

”!این جا چه چیشن آمد،” او پرسید، “کی شما را اذیت کدد شما وحشت زده هستید“

اوه بابا،” آنها جواب دادند، “بتازگي یک لولوی بزرگ آمد. او خیلی خشن و وحشتناک بود. او باچشمهای بزرگش خیره به آشیانه“ مانگاه کرد. او مارا “اوه بابا،” آنها جواب دادند، “بتازگي یک لولوی بزرگ آمد. او خیلی خشن و وحشتناک بود. او باچشمهای ”.بزرگش خیره به آشیانه مانگاه کرد. او مارا خیلی ترساند”

”اوه!” اوکفت، “او کجا رفت؟“
Click to help!
· Zazaki?
· ?پښتو (Pashto)
· ?بلوچی (Balochi)
· ?مازِرونی (Mazandarani)
· ?گیلهء‌کی (Gilaki)
· ?ז'אוּהאוּראִ (Judeo-Tat)
· 色勒库尔语 (Sarikoli)?
· x̆ik zik (Wakhi)?
· ?تالشی زَوُن (Talysh)
· Tojikī (Tajik)?
· בוכורי (Bukhori)?
· ?دری (Dari)
”.آبها کفتند، “او بآن طرف رفت“

”.صبر کن!” سسك گفت، “من دنبال او خواهم رفت. نگران نباشید بچه های کوچکم. من او را خواهم گرفت“

.بعد آز او پرواز کرد و دنبال لولو رفت

وقتی که از خم جاده گذشت یک شیر بزرگ دشت در آنجا راه میرنت. ولی آن پرنده نترسید. پرید به پشت شیر و شیر را با حشونت ”دعوا کرد. “تو چرا آمدی به آشیانه من و بچه های من رانز ساندی؟

.شیر هیچ توجه باد نکرد و براه رفتن خوادامه داد

روی این اصل پرنده کوچک خیلی سخت نز آن شیر را مورد پرخاش قرار داد. “ تو هیج هقی نداری که آنچا باشی ـ این را ازمن بشنو ـ اگر برگردی ایجا آن وقت تو خواهی دید که چه بلاتی بسرت خاهد آمد - من واقعاً نمی خواهم آن کار را بکنم -” او گفت و بعد ”.یکی پاهایش را بلند کرد، “اما من با پاهای خودم پشتت را پآسانی میشکنم

.بعد از آن پرواز کرده به بآشینه برگشت

”.خب بچه های من،” اوگفت، “من بآن طرف یک درس خوب دادم. او هرگز باینجا برنخواهد گشت“


© 2011, Lowlands-L · ISSN 189-5582 · LCSN 96-4226 · All international rights reserved.
Lowlands-L Online Shops: Canada · Deutschland · France · 日本 · UK · USA